روزها

روزها فکر من این است...

روزها

روزها فکر من این است...

شیطان عشق

کُنج خانه ای که از نبود تو پُر است،
نشسته ام و خاطره ات روی دیوار وول می خورد
نقش سیب سرخ می کشد روی پنجره،
حوایی که هنوز هم از شیطان عشق گول می خورد

نظرات 5 + ارسال نظر
حوا چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:52

عشق آنقدر مرا برد
که برای حوا بودن
از شیطان هم بی نیازم!
فقط یک سیب
یک پنجره
یک آدم...........

کاوه سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 15:05

بابا ناسلامتی در دنیای اندیشه مدرنیما!
دیگه هم تشت رسوایی عشق از بوم افتاده هم شیطون! اون داستان سیب سرخ و گناه و اینا هم ایضن!
این قدر اینا رو بازتولید نکن برادر!

ولی جالبه ها! تا حالا به این فکر نکرده بودم که وول خوردن رو اگه بنویسیم این جوری می شه :)

روزها سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 19:14

برادر من حوا هم میتونه مدرن باشه و ایضاً عشق و گناه و شیطان! البته به این شرط که کارکرد سنتی خودش را نداشته باشه، ما که کارکرد داستان قدیمی حوا را بازتولید نکردیم! کردیم؟ ( زود باش بگو نکردی! آفرین) ما از حوای عزیز و داستانش استفاده (سوء استفاده!) نمودیم جهت بیان هنر مدرن دلبری معشوق روی دیوار ذهن مغشوش (اشغتشاش گر نه ها!) عاشق!
بعدش هم آقا جان، چه اشکالی داره داستانهای اسطوره ای رو در دنیای اندیشه مدرن نگه داریم و هر ازگاهی صفا کنیم باهاش! کلاً‌ اگه تو این دنیای مدرن وول بخوریم روی دیوارایی که تشت رسوایی رو از بالای بومشون انداختن پایین هم بد نیستا! باور نمی کنی برو از حوا بپرس!
تازه اش هم تو چرا " آدم" نمیشی؟! حوای مدرن بیارم خدمتتون با اندیشه مدرن فشن گولت بزنه؟ ها؟؟ بیارم؟! :)) وول نخور بچه! به من گوش کن!
اینم برای اینکه لجت رو دربیارم: شاعر میگه: دل من تازگی آدم شده بود، یه دفعه هوای حوا به سرش زدو رفت...! :)))

کاوه شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:43

آقا من دیروز خبردار شدم که این ماجرای آدم و حوا ظاهرن مصداق عینی داشته برات و اینا...

بسیار تبریک می گم و امیدوارم «آدم» خوشبختی باشی...

بلهههه !! مرسی کاوه جان، بسی دلتنگم...

نامیه چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:22

هی یوسف! جدی جدی تبریک بگیم؟ خیلی مبارک باشه :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد