روزها

روزها فکر من این است...

روزها

روزها فکر من این است...

شعر چشمام

اینجا منمُ شعر چشمای تَرم
منُ افکار ممنوع توی سرم
منُ این کوچه های تاریک جنون
شعله های شمع آلوده به خون

منُ وحشت تجاوزْ به هر نفسم
رژه رفتن شکنجه های قفسم
تکرار  ِکابوس ِ تنها شُدنم
رقص بوسه های غمْ روی تنم

منمُ صدای ناله های بی ثمر
صدای خشم ضربه های تبر
منمُ مُرور خاطراتی که بَدن
دستایی که به عمرم سیلی زدن

اینجا منمُ شعر چشمای تَرم
منُ حس پرواز ِ تو بال و پرم
منُ ابری که شاعرانه می باره
ابری که چشم تو رو یادم می یاره


..............................


پ.ن: تقدیم به "امید" که این روزها قدمهایش سنگین شده است.

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:00 http://terma.blogfa.com

......چقدر ترس داشتم توش

زندگی ترس داره... و گاهی نداره و ... امید داشته باش!

لحظه های نفس گیر بی تو _نفس خادم سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:43 http://pariyayedarya.blogfa.com


دنبال تو آغوشها را گشتم و گشتم
از هر کسی با گریه و با بغض برگشتم
از هر کسی زخمی مرا خاموش تر کرده
"تا این بغل از یاد دستای تو برگرده..."
با هر کسی با هم شدم تا پیش تو باشم
یکشب درون خلوت رویاییت جا شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد