روزها

روزها فکر من این است...

روزها

روزها فکر من این است...

زیستن در عاریت

زیستن در عاریت، عنوان مقاله ای است به قلم "مصطفی ملکیان" که با نگاهی به اندیشه های هایدگر در کتاب «هستی و زمان» در تشریح احوال زندگی آدمیان به رشته تحریر درآمده است. آنچه در این مقاله می خوانیم، به صورت روشن، وصف الحال جامعه ایرانی است و گرچه ممکن است با رویکرد ارزشگزارانه ی فلسفه ی اگزیستانسیالیستی موجود در آن خواننده دچار احساس خوبی نشود و یا حتی احساس گناه کند! ولی جدا از این، مقاله حاوی نکات ارزشمندی است که می تواند فضای مناسبی برای بحث بیشتر پیرامون "زندگی عاریتی" و "زندگی غیر عاریتی" ایجاد کند.  

 

پ.ن:

 مرتبط با مصطفی ملکیان 

معجزه کن!

 زوج جوونی که مدتی قبل چند جلسه ای پیشم اومده بودن، دیروز دوباره اومدن. با یه دست گل و رنگ و روی باز و خوشحال و... البته وقت هم گرفته بودن تا در مورد یه چیزایی با هم حرف بزنیم... دسته گل برای تشکر بود، یعنی اینکه فکر می کردن من کمکشون کردم اوضاع رابطه شون خوب بشه... شاید تشکر اصلی رو من باید از اونا بکنم که به خودشون اجازه دادن تغییری اتفاق بی افته، اجازه دادن که بخوان اوضاع عوض بشه، این اون امتیازی که خیلی از مراجعان مراکز مشاوره ندارن و در انتظار یه معجزه آنی هستن، دستی که از غیب برون آید و کاری بکند! و سخت ترین کار اینه که به یه نفر این آگاهی رو بدی که معجزه خود خودشه نه...