روزها

روزها فکر من این است...

روزها

روزها فکر من این است...

رها کن...

رها کن خستگی هاتو دوباره

رها کن قصه هاتو نیمه کاره

کناره این همه آشفته حالی

رها کن غصه هاتو ابر پاره 

 

به این کوچه نگا کن عابر شب

بمون با من، رها شو توی این تب

یه بوسه مونده تا آغوش گرمت

که پُر شم از حضور تو لبالب 

 

رها کن عطر یاسُ توی خونم

رها کن گریه هاتو روی شونم

بذار عادت کنم با تو ببارم

بذار عادت کنم با تو بمونم 

 

بیا اینجا که تن پوش رهایی

نشسته بر تن این روشنایی

بیا اینجا صدا کن آسمونو

تو فانوس آزاد این شبایی 

 

رفیق شب نشین بی ستاره

رها کن خستگی هاتو دوباره

کناره این همه آشفته حالی

رها کن قصه هاتو نیمه کاره