برای تو و خویش، چشمانی آرزو میکنم که چراغها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند، گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود، برای تو و خویش، روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد، و زبانی که در صداقت خود، ما را از خاموشی خویش بیرون بکشد و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است، سخن بگوئیم ... مارکوت بیگل ترجمه: احمد شاملو