برای تو و خویش،
چشمانی آرزو میکنم که چراغها و نشانه ها را
در ظلماتمان ببیند،
گوشی که صداها و شناسه ها را
در بیهوشی مان بشنود،
برای تو و خویش،
روحی که این همه را در خود گیرد
و بپذیرد،
و زبانی که در صداقت خود،
ما را
از خاموشی خویش بیرون بکشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است،
سخن بگوئیم ...
مارکوت بیگل
ترجمه: احمد شاملو
ادامه...
...
همه گناهانت را می خرم
اما توبه ات را هرگز!
(با لهجه قزوینی) توبه کن بدبخت! توبه کن!
ببم جان با تو مگه میشه توبه کنم؟ (ایضاً با لهجه بلاد قزوین!)
من با خودم توبه کردم شد!!!!
توبه بشکن... توبه کردن خطاست!
اگر این گناهه بزار برم جهنم