۱ـ چند روز دیگر اکبر گنجی محکومیتش به پایان می رسد و از زندان آزاد خواهد شد. شاید این داغ ترین و مبارک ترین اتفاقی است که با شروع سال جدید رخ می دهد! پیش خود می اندیشم گنجی همان گنجی قبل از زندان خواهد بود؟ پاسخ این سوال تا چند ماه دیگر مشخص می شود!
۲ـ اینجا وقتی اعداد مربوط به زاد روزت را حک می کنی حرکت بی وقفه ی خویش را بر مدار مستقیم زمان با تمام وجود حس می کنی. شاید بترسی، شاید هم نه! درهرصورت چه بترسی و چه نترسی فراموش نکن اعدای که از کف تو رفته اند به گورستان نیستی پیوسته اند، اعداد هنوز نیامده را دریاب!
۳ـ بیرون خانه اکنون میدان جنگی است! یادم هست که چند وقت پیش نوشته بودم که دوست دارم در این شب به سیاق خودم مراسم به پا کنم ولی گویا آن حس و حال را الان ندارم. چهار شنبه سوری امسال هم برای من به تاریخ پیوست!
منم چون میترسم از حانه بیرون نرفتهآم
:)
سلام یوسف جان ..زیبا می نویسی خیلی عالی ..انجا (مشهد ) دیشب اوضاع کاملا در اختیار پلیس بود ..وشب نسبتا ارامی را سپری کرد .......سال خوبی در پیش داشته باشی
زمان نیومده رو برای چی دریابم؟!!
برای این که زیرا!
منتظر بودم برنامهتو اعلام کنی، اما دیدم خبری نشد! چرا تو بی حس و حال انقدر؟
شاید من هم منتظر بودم یه نفر از من بخواد که کاری بکنم برای این شب! هول دادنی شدم ...
۲.داره خبر یه چیزهایی دیگه رو میده که ما خودمان یادمان بود حسابی ویاد اوری هم شد.(شیطنت :)
۳. هم باعث شد دیشب یادت باشم اقایی.
ها چشم چه خبر خوبی ؟
چه خبر خوبی ؟
دوست داشنی یه سرم به من بزن
تا بعد خدانگهدار