کاش تو شروع نمیشدی، کاش می شد از این شروع گذر کرد و هیچ وقت به آغازی دوباره نرسید. کاش می شد به ساقه ی سبز تنت برگی می شدم و به آوند های وجودت پیوند می خوردم و چه با شکوه خواهد بود لمس تن تو در آن لحظه... نفسهایت آشناست اما غربتی بین من و تو موج می زند... تو آن را می فهمی، من هم می فهمم... غریبانه ام، غریبانه ایم. و باز وحشت سرد گفتن دوستت دارم و باز نفرین ابدی برای من، برای تو... با من نمان! تو هم خانه ی من نیستی، تو از فصل من نیستی ... تو با من می سوزی، رنگ زرد من تو را فسرده خواهد کرد... با من نمان ... کاش تو شروع نمی شدی ای تلخ تازه ی من! نفرین سرد آغاز! کاش تو شروع نمیشدی بانوی من، بانو ی شهر آواز!
نفرین سرد آغاز
ای تلخ ِ تازه ی من!
نفرین ِ سرد آغاز!
رقص ِ دوباره ی شب!
بانوی شهر آواز!
∟
فریب پُر درد عشق!
نغمه ی بی انتها!
ابرک نازک ِ غم!
مَرهم درد آشنا!
∟
شا خه ی سبز تنت
غریب ِ با فصل من
نذار که تو زمستون
یخ بزنه مثل من
∟
من برگ زرد عشقم
کسی به فکر من نیست
لمس ِدرخت سبزت
قسمت برگ من نیست
∟
تو این شروع تازه
با تو غریبانه ام
زیر یه سقف کاذب
من با تو هم خانه ام
∟
در وحشت گفتنم
گفتن عاشق شدن
شکستن مرز تو
تا خود صادق شدن
∟
در این سیاهی شب
سفیر ِ درد و آهم
گذر نکن تو ازمن
من هنوز کوره راهم
∟
ای تلخ ِ تازه ی من !
نفرین ِ سرد آغاز!
رقص دوباره ی شب!
بانوی شهر آواز!
سلام همیشه گفتم آدم باید وقتش رو صرف چیزایی بکنه که ارزشش رو داشته باشه
و وب شما همونجوریه
اگه دوست داشتی بیا پیشم
به هر چیزی هر جایی هر وقتی که وابسته میشوی همین را یک روز از خدا خواهی خواست. کاش شروع نمیشد
این دستها همیشه منتظر توست...
این دستها به تو کمک می کنند که
بین چیزهایی که داشتیم و چیزهایی که می خواهیم
عبور کنی
این دستها
این دستها منتظر تو هستند
[...]
اولش این جوریه بعد یه جور دیگه می شه خودش بعدشم یه جور دیگه هی همینه دیگه! (ترانههات خیلی قوی تر شدهها راستی)
امیدوارم این تعریفا تعارفی از سر دوستی نباشه!