روزها

روزها فکر من این است...

روزها

روزها فکر من این است...

نقدی بر یک فاجعه

 

آن روز(۱۸ اردیبهشت ۸۳) که حسین مرعشی به سمت ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری دولت خاتمی نائل شد، آنان که با عملکرد او در دولت رفسنجانی آشنا بودند فاتحه ی میراث فرهنگی را همان روز خواندند... مرعشی نماینده ی مردم کرمان در مجلس پنجم و ششم، از اعضای اصلی حزب «کارگزاران» و در دوره ای استاندار کرمان و رئیس دفتر هاشمی رفسنجانی، و از خویشاوندان سببی سردار سازندگی، در گفتگویی با روزنامه ی «وقایع اتفاقیه»  دلیل انتخابش را، به طنز، این گونه ذکر کرد: «...شاید چون من زیاد در صحن مجلس گردش می ‌کنم و صندلی ثابت ندارم، احتمالاً آقای خاتمی فکر کردند به این دلیل من بیشتر از دیگران برای پُست گردشگری مناسب هستم. دلیل دوم آن هم فکر می ‌کنم این باشد که چون ایشان شنیده بودند من تصمیم دارم پس از پایان زمان نمایندگی در کرمان یک قهوه ‌خانه باز کنم، احتمال دادند، من برای این جور کارها مناسب هستم... (منبع مطب).»

بعدها معلوم شد که آنانی که فاتحه بر آثار ملی و باستانی این مملکت خوانده بودند چندان به بیراهه نرفتند چرا که مرعشی در پاسخ به اعتراضها به خاطر ساخت سد سیوند در منطقه ی پاسارگاد اعلام داشت: « سازمان میراث فرهنگی و گردشگری هیچ گونه مخالفتی با احداث سد سیوند در تنگه بلاغی نداشته و از آب گیری سد جلو گیری نخواهد کرد و نمی توان سد سازی را که لازمه ی تمدن امروز و فردای ایران است،فدای حفظ آثار تاریخی کرد (منبع مطلب:BBC) » البته این تفکر خالی از منطق و شعور قبلن هم بلای جان آثار باستانی شده بود ، در زمان دولت رفسنجانی گلنک سد کارون سه زده شد که پس از آب گیری، محوطه باستانی « ایا پیر » به زیر آب رفت و سد گیلان غرب زندگی مردمان هزاره های پیش را در خود غرق کرد. با این وجود قبول غرق شدن پاسارگاد و تنگه بلاغی و آسیب به مقبره ی کورش کبیر بانی اولین منشور کامل حقوق بشر، مرو دشت و تخت جمشید برای دوست داران آثار فرهنگی جهانی بسی دشوار و گرانتر جلوه نمود.

روزهای اوایل انقلاب که عده ای کم خرد (لقب بهتری در ذهن داشتم ولی به خاطر حفظ ادب آن را ننوشتم!) به فکر از بین بردن آثاری که به گونه ای با حکومتهای شاهنشاهی در ایران ارتباط داشتند،افتادند و حتا پیشنهاد از بین بردن مقبره ی فردوسی به جرم سرودن در مورد شاهان را عنوان کرده و تا جایی پیش رفتند که بحث رسمی کردن زبان عربی را به عنوان زبان اول ایران پیش کشیدند، کمتر کسی فکر می کرد این تفکر ارتجاعی آرام آرام پیکر میراث غنی و بی مانند فرهنگی و تاریخی مان را فرو ریزد و این شود که اکنون هست. در هر حال تجربه ی سی سال گذشته نشان داده است اگر آثار تاریخی و فرهنگی در اثر بلایای طبیعی ازبین نروند(که گاهی نا باورانه ازبین می روند مثل ارگ بم) کسانی هستند که کمر همت به از بین بُردن این آثار ببندند. در کشورهایی که چند کلبه خرابه و تعدادی نقاشی مربوط به چند صد سال پیش تمام آثار تاریخی آنها به حساب می آید شاهد وسواس بی مانندی در حفظ این آثار هستیم حال ما از فراوانی این آثار مانده ایم که چه بکینم! غارت مناطق باستانی  تخت جمشید ، جیرفت ، و صدها جای دیگر و امروز نابودی باقی مانده های پس ازغارت همگی مهر تاییدی است بر آنچه گفته شد. و کلام آخر این که در صورت عدم پذیرش مسئولان در مورد آب گیری نکردن سد سیوند به جرات می توان گفت گرچه بانیان ساخت این سد با توپ و تفنگ به جان آثار ملی و جهانی این مملکت نیفتاده اند ولی در عمل و نتیجه، این کار تفاوتی با کاری که جماعت سخیف طالبان با آثار بی نظیر باستانی افغانستان  کردند ندارد.

پی نوشت:

اینجا کمیته ی بین المللی نجات پاسارگاد فعالیت می کند (این سایت هنوز فیلتر نشده ولی فیلتر شدنش دور از انتظار نیست).

بیشتر بدانیم در مورد اثرات آب گیری سد سیوند.

نظرات 4 + ارسال نظر
آرش افشار دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:23 http://www.arashafshar.com/content/view/89/

ببین یوسف می‌گم بیا یه کم از این چیزا ننویسیم. نظرت چیه؟ یه کم چیزای خوش‌حالی و اینا، هان؟

خیلی دوست دارم از چیزای خوب بنویسم ولی هر چی نگاه میکنم...! ولی باشه قبول میکنم حق با تو هم هست...

مزدکم دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 16:33 http://mazdakam.com

مخالفم، بنویسیم بهتره، تو ننویسی من می‌نویسم فردا هم که من گفتم بیا ننویسیم تو باید بگی که مخالفم

البته حق با تو هم هست!

کنار جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 22:50

سنگ در هاون کوبیدن !

شاید نه!

[ بدون نام ] یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1384 ساعت 00:15

سلام
تمدن ایرانی اگر نابود شود وهیچ آثاری از آن نماند ملت بیچاره ما راحتر وضیعت فعلی را درک وتحمل میکند.
کوروش یایه گذار اولین حکومتی بود که نه با زور اسلحه بلکه با دوستی وصلاح در دل مردم جا گرفت .حتی بزرگترین دولت شهر بین النهرین یعنی بابل بدون خون ریزی به حکومت او تن در داد .
جالب است بدانیم او برای قبرش هم یک ساختمان ساده ییشنهاد کرد که از عجایب روزگار آنکه تا کنون باقی مانده است.
در قبرش کتیبهای نهادند که بر آن نوشته بود :
ای کسی که اینجا آمدهای هرکه هستی واز هرجا که آمده ای بدان که این جا آرامگاه کوروش بنیان گذار شاهنشاهی ایران و جهان است . بر او واین آرامگاه رشک مبر!
ولی امروز کسانی از روی حسادت سکنر وار که آتش بر تخت جمشید زد بر این آثار آب میبندند...افسوس

افسوس ! دیگر چه بگویم ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد